نه قانون اساسی در اقتصاد
تولید پیش از مصرف قرار دارد:
این موضوع ممکن است بدیهی به نظر برسد، ولی برخی سیاستها به شدت بر تحریک تقاضا برای افزایش تولید تاکید دارند. تولید نتیجهی یک فرآیند پیچیده و درهمتنیده از اقدامات مختلف است و برای آغاز فرایند تولید باید این موارد را درک کرد.
تولید هزینهبر است:
در دنیا چیزی بدون هزینه وجود ندارد، هر چیزی که شخصی دریافت میکند، پیش از آن از شخص دیگری گرفته شده است. باید حمایتهای دولتی از تولید و هزینههای رفاهی را در این چارچوب درک کرد، مالیاتدهندگان میبینند که دولت بودجهشان را میگیرد، اما نمیدانند که این بودجه کجا خرج میشود، درحالیکه دریافتکنندگان کمکهای دولتی فقط پول دریافتی را میبینند و نمیدانند این پول از کجا آمده است.
ارزش، مفهومی ذهنی است:
ارزش کالاها و خدمات یک مفهوم ثابت نیست و بستگی به نظر مصرفکنندگان و شرایط متغیر دارد، ارزشی که افراد به اقلام مختلف نسبت میدهند متفاوت است.
دستمزد کارگر توسط بهرهوری او تعیین میشود:
میزان خروجی اقتصادی و تولید کارگر، دستمزد او را تعیین میکند. مذاکرات اتحادیههای کارگری برای تعیین حداقل دستمزد بدون در نظر گرفتن این عوامل، منفعت چندانی برای کارگران ندارد.
هر پرداختی هم درآمد و هم هزینه است:
هر پرداختی از سوی خریدار به عنوان هزینه تلقی میشود و از سوی دیگر، درآمدی برای فروشنده به شمار میآید. این دو تعادل دارند. مخارج دولت نیز از همین منطق پیروی میکنند، پرداختهای دولتی تنها به عنوان درآمد به حساب نمیآیند بلکه باید اثرات هزینهای آنها را نیز در نظر گرفت.
هدف نهایی تولید، مصرف است:
“مصرف” هدف فعالیت اقتصادی است و “تولید” وسیلهای برای رسیدن به این هدف. طرفداران اشتغال کامل اغلب از این حقیقت غافلند و تولید را به عنوان هدف اصلی در نظر میگیرند.
پول، ثروت نیست:
ارزش پول به قدرت خرید آن بستگی دارد. پول وسیلهای برای مبادله است، اما ثروت شخص به دسترسی او به کالا و خدمات دلخواهش بستگی دارد. مردم یک کشور صرفا با افزایش میزان پولشان ثروتمند نمیشوند. فرد تنها در یک جزیره، حتی اگر معدن طلا کشف کند، به ثروت بیشتری دست نخواهد یافت.
نیروی کار به تنهایی ارزش اقتصادی ایجاد نمیکند:
نیروی کار در ترکیب با سایر عوامل اقتصادی محصولی را تولید میکند، ولی ارزش آن محصول تنها به مطلوبیتش نزد مشتری بستگی دارد و این مطلوبیت یک امر ذهنی است. هرچقدر هم که تولید اشتغال ایجاد کند، اگر محصول مورد پسند مشتریان قرار نگیرد، بیارزش خواهد بود.
سود، پاداش کارآفرینی است:
در اقتصاد بازار، سود پاداشی است برای کسبوکارهایی که توزیع منابع را بهبود بخشیدهاند. سود در واقع پاداش ریسکپذیری کارآفرینانی است که با ترکیبی نو از منابع موجود، محصولی جدیدی تولید کردهاند که مصرفکننده آن را میپسندد. کسانی که ریسک نامناسبی کردهاند، ورشکست میشوند تا منابع برای کاربردهای دیگر آزاد شود.